از آيات فراوان مي شود وجود امام زمان عليه السلام را ثابت كرد به عنوان نمونه مواردي را ذكر مي كنيم:
1- آيه «اولى الامر»
خداوند متعال مىفرمايد: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ «خدا ورسول و صاحبان امرى را که از ميان خود شماست اطاعت کنيد.»( سوره نساء، آيه 59)از آيه فوق به خوبى استفاده مى شود که در هر عصر و زمانى بايد امام معصومى در قيد حيات باشد تا او را اطاعت نماييم، اطاعتى که همانند اطاعت خداوند است.
مقصود از «اولى الامر» در آيه فوق، همان صاحبان شأن وامر ونهى است، کسانى که امور مردم در اختيار آنان است و آنان غير از معصومين کسانى ديگر نيستند، زيرا آيه دلالت بر وجوب اطاعت به طور مطلق و بدون هيچ قيد وشرطى دارد، واين مستلزم عصمت آنان است، و گرنه منجرّ به تناقض مى شود، به جهت آنکه اطاعت خدا ورسول بدون هيچ قيد وشرطى واجب است، حال اگر اولى الامر معصوم نباشند ودر برخى از موارد اشتباه يا سهو و نسيان داشته باشند و در عين حال اطاعت آنها به طور مطلق واجب باشد، مستلزم تناقض در وجوب اطاعت است. نتيجه اينکه مقصود از «اولى الامر» در آيه، معصومين است که در هر زمان بايد فردى از آنها باشد تا اطاعت گردد، ودر اين زمان کسى جز امام زمان (ع) نيست.
حديث معروف «ثقلين» از جمله روايات متواتراست که انطباق آيه فوق را بر اهل بيت را تأييد مى کند، زيرا پيامبر (ص) در آن حديث امر به اطاعت از کتاب وع ترت واهل بيت معصوم خود کرده که همان «اولواالامر» در آيه فوق هستند، ودر آن نيز امر به اطاعت مطلق کرده است.
2-آيه «صادقين»
خداوند متعال مى فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ»؛ «اى مؤمنين! تقوا پيشه کرده وهمراه با صادقين باشيد.»( سوره توبه، آيه 119)مقصود از «صادقين» در آيه برخى از مؤمنين است نه جميع آنان، حال اين بعض چه خصوصياتى بايد داشته باشد.
از خود آيه استفاده مى شود که مقصود به صادقين کسانى هستند که صادق على الاطلاق هستند، و لذا على الاطلاق امر به اطاعت آنها شده است، تا افراد مطيع با اقتدا وهدايت از آنها به حقّ وحقيقت وسعادت نايل آيند. نتيجه اينکه: «صادقين» در آيه همان حاملان وحى وخلفاى رسول وامينان شرع وحاميان دين وائمه هدايت وچراغهاى هدايتند، کسانى که خداوند رجس وپليدى را از آنان دور کرده واز هر عيب ونقصى پاکشان کرده است. و اينان کسانى غير از اهل بيت عصمت وطهارت پيامبر: نيستند، که اوّل آنها اميرالمؤمنين على بن ابىطالب (ع) وآخر آنها مهدى (ع) است.
فخر رازى از آيه فوق استفاده عصمت کرده و مى گويد: «از اين آيه استفاده مى شود که در هر زمان بايد صادقين معصوم موجود باشند...».( تفسير فخررازى، ج 16، ص 220)
از امام باقر (ع) درباره آيه «اِتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِينَ» سؤال کردم؟ حضرت فرمود: « آيانا عنى»؛ «ما را قصد کرده است.»( کافى، ج 1، ص 208)
ونيز از امام رضا (ع) در ذيل آيه فوق نقل کرده که فرمود: «الصادقون هم الأئمّة»؛ «صادقين همان ائمه اند...».( همان)
حاکم حسکانى حنفى به سند خود از عبداللَّه بن عمر در تفسير آيه فوق نقل کرده که مقصود از آن، محمّد واهل بيت اوست.( شواهد التنزيل، ج 1، ص 345)
سبط بن جوزى از قول علما در تفسير آيه فوق نقل کرده که مقصود از آيه اين است که با على واهل بيتش باشيد.( تذکرة الخواص، ص 16
3- سوره «قدر»
از سوره قدر استفاده مى شود که ملائکه، شب قدر در هر سال به جهت هر کارى بر زمين فرود مى آيند.«إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ القَدْرِ × وَما أَدْريکَ ما لَيْلَةُ القَدْرِ × لَيْلَةُ القَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ × تَنَزَّلُ المَلآئِکَةُ وَالرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ × سَلامٌ هِىَ حَتّى مَطْلَعِ الفَجْرِ»؛ «ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کرديم. وتو چه مىدانى شب قدر چيست؟! شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان وروح در آن شب به اذن پروردگارشان براى [تقدير] هر کارى نازل مىشوند. شبى است سرشار از سلامت [و برکت ورحمت] تا طلوع سپيده.»( سوره قدر، آيه 5-1)
در سوره دخان نيز به اين موضوع اشاره شده است. آنجا که مى فرمايد: «حم × وَالکِتابِ المُبِينِ × إِنّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةٍ مُبارَکَةٍ إنّا کُنّا مُنْذِرِينَ × فِيها يُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِيمٍ»؛ «حم. سوگند به اين کتاب روشنگر. که ما آن را در شبى پر برکت نازل کرديم. ما همواره انذار کننده بودهايم. در آن شب هر امرى بر اساس حکمت [الهى] تدبير وجدا مى گردد.»( سوره دخان، آيه 4-1)
ماه رمضان تا روز قيامت تکرار مى شود، ودر نتيجه ليلةالقدر نيز تا روز قيامت استمرار دارد. پس نزول ملائکه و روح نيز در هر شب قدر تکرار مى شود. سؤال اين است: ملائکه و روح که در هر سال، شب قدر بر زمين فرود مى آيند، بعد از رسول خدا (ص) بر چه کسى وارد مى شوند؟ با تأمل ودقّت پى مى بريم که در هر زمان بايد امامى کامل و معصوم وجود داشته باشد تا محلّ نزول ملائکه وروح گردد. امام باقر (ع) فرمود: «يا معشر الشيعة! خاصموا بسورة «إِنّا أَنْزَلْناهُ» تفلجوا، فواللَّه أنّها لحجّة اللَّه تبارک وتعالى على الخلق بعد رسول اللَّه (ص) وأنّها لسيّدة دينکم وأنّها لغاية علمنا. يا معشر الشيعة! خاصموا ب’«حم × وَالکِتابِ المُبِينِ...» فإنّها لولاة الأمر خاصّة بعد رسول اللَّه...»؛ «اى جماعت شيعه! با خصم خود به سوره «انا انزلناه» محاجّه کنيد که پيروز خواهيد شد، پس سوگند به خدا که اين سوره از براى حجت خداوند تبارک وتعالى بعد از رسول است. اين سوره همانا مدرک دين شما ونهايت علم ما است. اى جماعت شيعه! با آيه «حم. والکتاب المبين...» بحث کنيد؛ زيرا اين آيات اختصاص به واليان امر بعد رسول خدا دارد...».( کافى، ج 1، ص 249)
و نيز فرمود: «وأيم اللَّه! إنّ من صدّق بليلة القدر، ليعلم أنّها لنا خاصّة...»؛ «به خدا سوگند، همانا هر کس تصديق کند ليلة القدر را، علم پيدا مى کند که از براى ما است...».( همان، ص 253و252، ح 9)
امام اميرالمؤمنين (ع) به ابن عباس فرمود: «إنّ ليلة القدر فى کلّ سنة، وأنّه ينزل فى تلک الليلة أمر السنة وأنّ لذلک الأمر ولاة بعد رسول اللَّه (ص) فقلت: من هم؟ فقال: أنا وأحدعشر من ،صلبى أئمّة محدّثون...»؛ «همانا در هر سال ليلة القدر است، در آن شب امر يک سال نازل مىشود. براى آن واليانى است بعد از رسول خدا (ص). ابنعباس مىگويد عرض کردم: آنان چه کسانى هستند؟ حضرت فرمود: من ويازده نفر از صلب من که همگى امام ومحدثند.»( همان، ج 1، ص 248و247، ص 2)
رسول خدا (ص) به اصحاب خود فرمود: «آمنوا بليلة القدر، إنّها تکون لعلىّ بن أبىطالب ولولده الأحدعشر من بعده»؛ «به ليلة القدر ايمان آورديد؛ زيرا براى على بن ابىطالب ويازده فرزند بعد از اوست.»( کمال الدين، ج 1، ص 281و280، ح 3))
4- آيه بقية الله
خداوند مي فرمايد: بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ هود:86(اگر با ايمان باشيد«بقية الله» براي شما خير است.) در نور الابصار آمده است: «چون (مهدي) ظهور كند، كعبه را پايگاه خويش قرار مي دهد و 313 نفر از يارانش به او مي پيوندند، آنگاه در نخستين سخن اين آيه را تلاوت مي كند «بقية الله بهتر است براي شما اگر ايمان بياوريد»، پس مي گويد: «منم بقية الله و خليفة خدا و حجت او بر شما.» مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجي، نورالابصار، چاپ دارالجيل، بيروت، 1409 هـ، ص 349در اينجا نكته اي كه بايد به آن دقت كرد اين است كه روايات پيامبر صلي الله عليه و آله اهل بيت حضرت، مفسر و مبين قرآن هستند؛ زيرا خيلي از مسائل مانند ركعات نماز، خيلي از احكام حج و زكات و غيره در قرآن ذكر نشده است لذا طبق آيه «ماآتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»« آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد»حشر 7 و همچنين طبق آيه َ «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاس» «ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى»نحل 44 . روايات پيامبر صلي الله عليه وآله معتبر است و بايد عمل شود؛ زيرا احاديث حضرت مفسر قرآن است و براي تشخيص صحت و سقم اين روايات قواعد رجالي وجود دارد كه ملاك قبولي و عدم قبولي روايات را ذكر كرده اند و چشم بسته و بدون دليل نمي شود گفت تمام كتاب ها اشتباه كرده اند.
هيچ يك از مذاهب اسلامي حتي وهابيت در اصل مهدويت شكي ندارند بلكه با قاطعيت تمام به صحت روايات مهدويت درباره شخصيت و اوصاف و ظهور حضرت مهدي، اشاره كرده اند ابن تيميه در اينباره مي گويد:أن الأحاديث التي يحتج بها على خروج المهدي أحاديث صحيحة رواها أبو داود والترمذي وأحمد وغيرهم من حديث ابن مسعود وغيره
احاديثي كه بوسيله آنها بر خروج مهدي احتجاج مي شود، روايات صحيح هستند كه ابو داود ، ترمذي و احمد و ديگران از ابن مسعود و غير او روايت كرده اند .ابن تيميه ، : أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، منهاج السنة النبوية ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ، مؤسسة قرطبة - 1406 ، چاپ : اول ، ج 8 ص 254
. همچنان الباني محدث شهير وهابيت، انكار عقيده مهدويت را همانند انكار الوهيت خداوند دانسته است.االباني، شيخ ناصرالدين، سلسلة الاحاديث الصحيحة و شي من فقهها و فوائدها، رياض، مكتبه المعرف للنشر و التوزيع لصاحبها سعد بن عبد الرحمان الراشد، چاپ جديد، ج4 ص43
احاديثي كه بوسيله آنها بر خروج مهدي احتجاج مي شود، روايات صحيح هستند كه ابو داود ، ترمذي و احمد و ديگران از ابن مسعود و غير او روايت كرده اند .ابن تيميه ، : أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، منهاج السنة النبوية ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ، مؤسسة قرطبة - 1406 ، چاپ : اول ، ج 8 ص 254
. همچنان الباني محدث شهير وهابيت، انكار عقيده مهدويت را همانند انكار الوهيت خداوند دانسته است.االباني، شيخ ناصرالدين، سلسلة الاحاديث الصحيحة و شي من فقهها و فوائدها، رياض، مكتبه المعرف للنشر و التوزيع لصاحبها سعد بن عبد الرحمان الراشد، چاپ جديد، ج4 ص43
با اين حال آيا درست كه گفته شود در اسلام به مسئله امام مهدي عليه السلام اشاره نشده است؟!
اما اينكه گفتيد چرا نام حضرت مهدي عليه السلام در قرآن نيامده است در اين خصوص به اين آردس رجوع كنيد
درباره غيبت امام زمان عليه السلام بايد عرض شود كه غيبت و نهان زيستي، پديده اي نيست که براي اولين بار و تنها درباره آخرين حجت پروردگار روي داده باشد بلکه از روايات فراوان استفاده مي شود که تعدادي از پيامبران بزرگ الهي، بخشي از زندگي خود را در پنهاني و غيبت بوده اند و اين امر به جهت حکمت و مصلحت خدايي بوده و نه يک خواسته شخصي و يا مصلحت خانوادگي.
بنابراين غيبت يکي از سنت هاي( قرآن کريم در آياتي متعدد از جمله غافر، 58؛ فتح، 23 و اسراء، 77 سخن از سنّت الهي مطرح کرده است و از مجموع اينها استفاده مي شود که مقصود از سنت الهي قوانين ثابت و اساسي الهي است که هرگز دگرگوني در آن روي نمي دهد. اين قوانين هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است و هم بر اقوام امروز و آينده حکومت خواهد کرد. (تفسير نمونه، ج17، ص 435، با تلخيص)) غيبت در زندگي پيامبراني همچون ادريس، نوح، صالح، ابراهيم، يوسف، موسي، شعيب، الياس، سليمان، دانيال و عيسي عليهم السلام جريان يافته است و هر يک از آن سفيران الهي به تناسب شرايط سالهايي را در غيبت بسر برده اند.( کمالالدين، ج 1، باب اول تا هفتم، ص 254 تا 300).
به همين دليل است که در روايات از غيبت حضرت مهدي عليه السلام به عنوان يکي از سنت هاي پيامبران ياد شده است و يکي از دلايل غيبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبياءعليهم السلام در زندگي حضرت مهدي عليه السلام شمرده شده است.
امام صادق عليه السلام فرموده است:
به راستي که براي (امامِ) قائم از ما غيبتي است که مدت آن طولاني خواهد بود. راوي گويد: دليل اين غيبت چيست اي فرزند رسول خداصلي الله وعليه وآله؟
حضرت مي فرمايد: خداوند مي خواهد سنتهاي انبياء در غيبت هايشان درباره آن حضرت روي دهد.( بحارالانوار، ج 52، ح 3، ص 90).
از سخن فوق اين نکته نيز آشکار ميشود که سخن از غيبت امام مهدي عليه السلام سالها پيش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پيشوايان اسلامي از پيامبر اکرمصلي الله وعليه وآله تا امام عسکريعليهالسلام از غيبت آن حضرت و بعضي از خصوصيات آن و آنچه در زمان غيبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر داده اند و نيز وظايفي را براي مردم مؤمن در آن زمان بيان داشتهاند.( ر.ک به منتخب الاثر، فصل دوّم، بابهاي 26 تا 29، صص 312 تا 340).
پيامبر اسلامصلي الله وعليه وآله فرمودهاند:
مهدي عليه السلام از فرزندان من است... براي او غيبتي است و حيرتي (پريشاني) تا آنگاه که مردمان از دينهاي خود گمراه شوند پس در آن زمان ميآيد مانند شهاب ثاقب (ستارهاي روشن و تابان)؛ پس زمين را از عدل و داد پر مي کند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد.کمالالدين، ج 1، باب 25، ح 4، ص 536
اما مسئله كمك خواستن و واسطه قرار دادن ، انبياء ، امامان و صالحان به پيشگاه خداوند ريشه قرآني دارد چنانچه خداوند، در قرآن كريم ميفرمايد :يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ .مائدة، آيه35 اي كساني كه ايمان آوردهايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيلهاي بجوييد .
اين آيه به تمامي مؤمنين دستور ميدهد كه به هر وسيلهاي كه سبب تقرب به خداوند ميشود تمسك بجويند ؛ بنابراين تقرب به خداوند بدون وسيله و واسطه امكان ندارد
همچنين خداوند در آيه 64 سوره نساء ميفرمايد :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند .
همانطور که مشاهده مي شود رفتن به نزد رسول خدا براي طلب بخشايش در اين آيه عام است ؛ هم شامل حيات ايشان و هم بعد از مرگ ظاهري ميشود . اين آيه نشان ميدهد كه بايد براي طلب بخشش از خداوند، واسطه و وسيله آبروداري را پيدا كرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد .
روايت فراواني نيز درباره توسل صحابه وجود دارد كه قابل انكار نيست و اگر كمك خواستن از غير خدا شرك باشد در اين صورت بايد گفت صحابه مشركند آيا چنين چيزي را قبول داريد؟ و بعضي از اين روايات نيز در كتاب هاي معتبر اهل سنت يعني صحيح بخاري و مسلم نقل شده است جهت اطلاع به اين آدرس مراجعه كنيد
بنابراين غيبت يکي از سنت هاي( قرآن کريم در آياتي متعدد از جمله غافر، 58؛ فتح، 23 و اسراء، 77 سخن از سنّت الهي مطرح کرده است و از مجموع اينها استفاده مي شود که مقصود از سنت الهي قوانين ثابت و اساسي الهي است که هرگز دگرگوني در آن روي نمي دهد. اين قوانين هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است و هم بر اقوام امروز و آينده حکومت خواهد کرد. (تفسير نمونه، ج17، ص 435، با تلخيص)) غيبت در زندگي پيامبراني همچون ادريس، نوح، صالح، ابراهيم، يوسف، موسي، شعيب، الياس، سليمان، دانيال و عيسي عليهم السلام جريان يافته است و هر يک از آن سفيران الهي به تناسب شرايط سالهايي را در غيبت بسر برده اند.( کمالالدين، ج 1، باب اول تا هفتم، ص 254 تا 300).
به همين دليل است که در روايات از غيبت حضرت مهدي عليه السلام به عنوان يکي از سنت هاي پيامبران ياد شده است و يکي از دلايل غيبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبياءعليهم السلام در زندگي حضرت مهدي عليه السلام شمرده شده است.
امام صادق عليه السلام فرموده است:
به راستي که براي (امامِ) قائم از ما غيبتي است که مدت آن طولاني خواهد بود. راوي گويد: دليل اين غيبت چيست اي فرزند رسول خداصلي الله وعليه وآله؟
حضرت مي فرمايد: خداوند مي خواهد سنتهاي انبياء در غيبت هايشان درباره آن حضرت روي دهد.( بحارالانوار، ج 52، ح 3، ص 90).
از سخن فوق اين نکته نيز آشکار ميشود که سخن از غيبت امام مهدي عليه السلام سالها پيش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پيشوايان اسلامي از پيامبر اکرمصلي الله وعليه وآله تا امام عسکريعليهالسلام از غيبت آن حضرت و بعضي از خصوصيات آن و آنچه در زمان غيبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر داده اند و نيز وظايفي را براي مردم مؤمن در آن زمان بيان داشتهاند.( ر.ک به منتخب الاثر، فصل دوّم، بابهاي 26 تا 29، صص 312 تا 340).
پيامبر اسلامصلي الله وعليه وآله فرمودهاند:
مهدي عليه السلام از فرزندان من است... براي او غيبتي است و حيرتي (پريشاني) تا آنگاه که مردمان از دينهاي خود گمراه شوند پس در آن زمان ميآيد مانند شهاب ثاقب (ستارهاي روشن و تابان)؛ پس زمين را از عدل و داد پر مي کند همانگونه که از ظلم و ستم آکنده باشد.کمالالدين، ج 1، باب 25، ح 4، ص 536
اما مسئله كمك خواستن و واسطه قرار دادن ، انبياء ، امامان و صالحان به پيشگاه خداوند ريشه قرآني دارد چنانچه خداوند، در قرآن كريم ميفرمايد :يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ .مائدة، آيه35 اي كساني كه ايمان آوردهايد ، از خدا بترسيد و براي تقرب به او وسيلهاي بجوييد .
اين آيه به تمامي مؤمنين دستور ميدهد كه به هر وسيلهاي كه سبب تقرب به خداوند ميشود تمسك بجويند ؛ بنابراين تقرب به خداوند بدون وسيله و واسطه امكان ندارد
همچنين خداوند در آيه 64 سوره نساء ميفرمايد :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند .
همانطور که مشاهده مي شود رفتن به نزد رسول خدا براي طلب بخشايش در اين آيه عام است ؛ هم شامل حيات ايشان و هم بعد از مرگ ظاهري ميشود . اين آيه نشان ميدهد كه بايد براي طلب بخشش از خداوند، واسطه و وسيله آبروداري را پيدا كرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد .
روايت فراواني نيز درباره توسل صحابه وجود دارد كه قابل انكار نيست و اگر كمك خواستن از غير خدا شرك باشد در اين صورت بايد گفت صحابه مشركند آيا چنين چيزي را قبول داريد؟ و بعضي از اين روايات نيز در كتاب هاي معتبر اهل سنت يعني صحيح بخاري و مسلم نقل شده است جهت اطلاع به اين آدرس مراجعه كنيد
بنابراين توسل به غير خدا منافات با قرآن ندارد بلكه عين عمل به خود قرآن است
با تشکر از : مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده توسط Sabi در جمعه 19 مهر 1392برچسب:اثبات آقا امام زمان بوسیله ی قرآن,خليفة خدا,بقية الله,امام زمان در قرآن,,